دوستان هر چه من از عشق سخن گفتم و گویم / بانگ عشق است نه معشوقه که خیزد ز گلویم!
عاشق عشقم و دل کرده بدان خو ز جوانی / ترک عادت نتوان کرد، چون عشقم شده خویم!
چون شوم شیفته چهره و چشمان نگاری / تیر عشق است که ناخواسته افکنده به سویم!
رنگ و بوی خود عشق است در آن چهره و چشمان / ور نه از ره نرود دل، ز یکی رنگم و بویم !
تشنه باده عشق است دل من چه تفاوت / که شود ساقی و پیمانه دهد از چه سبویم!
گو به معشوقه نبالد که دلم مایل او شد / عشقِ عشق است مرادم، که مگر در که بجویم!
او چو انگیزه بود، تا غزل از دل بترواد / گو مپندار که پیرانه سران تشنه اویم!
راه پیمای ره عشق بود این دل عاشق / شرفا تا نَفسم هست جز این راه نپویم!!
تاریخ : چهارشنبه 90/8/25 | 12:4 عصر | نویسنده : حسن پور | نظرات ()